راز نگاه مسخرت
نوشته شده توسط : یلدا

بمون ولي به خاطر غرور خسته ام برو


برو ولي به خاطر دل شکسته ام بمون


تو رو نفس کشيدمو به گريه با تو ساختم


چه دير عاشقت شدم چه ديرتر شناختم


تو با مني و بي توام ببين چه گريه آوره

 

سکوت کن سکوت کن سکوت حرف آخره

 

بمون که بي تو زندگي تقاص اشتباهمه


عذاب دوست داشتن تلافيه گناهمه


ببين چه سرد و بي صدا ببين چه صاف و ساده ام

 

گلي که دوست داشتم به دست باد داده ام


به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا


شکسته ام ولي برو بريده ام ولي بيا


چه عاشقانه زيستم چه بي صدا گريستم


چه ساده با تو هستمو چه ساده بي تو نيستم


نمي دونم چرا قصه ي عشق من هميشه شروع نشده تموم ميشه...

هميشه در حد نگاه ميمونه...

نگاهي که تو واسش هزار تا تعبير داري...

نگاهي که حتي بقيه رو هم قانع ميکنه که....

ولي هنوز نفهميدم تعبير ما اشتباه بود يا نگاه اون غلط انداز...

يا شايدم هر دوش...

شايد ميخواستي دست بندازي منو...مثه خيلياي ديگه که دارن اين کارو باهام ميکنن...

اما من از يه چيز خيالم تخته...

که زود باور و خوش خيال نيستم...

اگه دل بستم به نگاهت بي دليل نبود...

اگه حالا هم مي بيني که دل کندم اينم بي دليل نيست...

اما راز نگاهت واسه هميشه تو ذهنم مي مونه...

مثه يه معماي بي جواب......

 
 





:: بازدید از این مطلب : 503
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 9 / 2 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: